مقدمات برهان:

معنای حمل اولی:

حمل اولی یا قید موضوع است یعنی مفهوم موضوع مراد است
یا قید قضیه است یعنی مفهوم موضوع و محمول و اتحاد دو مفهوم مراد است
معنای حمل شایع:

حمل شایع یا قید موضوع است یعنی مصداق موضوع مراد است
یا قید قضیه است یعنی مصداق موضوع و محمول و اتحاد دو مصداق مراد است
یا قید قضیه است یعنی موضوع، مصداق محمول است
هر مفهومی فقط خودش است نه مفهوم دیگر و لذا معنای هر ماهیتی هم فقط معنای همان ماهیت است لا غیر: ماهیت از جهت ماهیت و ذات فقط ماهیت است نه معنای موجود در اوست و نه معنای عدم؛ نه معنای تقدم در اوست و نه تأخر و نه هیچ معنای دیگر …

مثلا مفهوم انسان فقط مفهوم انسان است نه هیچ چیز دیگر و مفهوم ممکن فقط مفهوم ممکن است نه هیچ چیز دیگر.

با توجه به معنای حمل؛ این قضایا تناقض ندارند

مثال:

عدم عدم است یعنی مفهوم عدم (= حمل اولی = قید موضوع) فقط مفهوم عدم است (= حمل اولی= قید قضیه)، یعنی مفهوم عدم مفهوم وجود نیست
عدم موجود است یعنی مفهوم عدم(= حمل اولی = قید موضوع) موجود است (= حمل شایع و قید قضیه) یعنی مفهوم عدم مصداق موجود در ذهن است
عدم معدوم است یعنی مصداق عدم(= حمل شایع = قید موضوع) معدوم است (=حمل شایع و قید قضیه) یعنی مصداق عدم در خارج معدوم است
همین بیان در مورد واجب الوجود صادق است:

واجب الوجود (حمل اولی = قید موضوع) واجب الوجود است (حمل اولی= قید قضیه = اتحاد دو مفهوم) یعنی مفهوم واجب الوجود مفهوم واجب الوجود است نه مفهوم دیگر
واجب الوجود (حمل اولی) موجود است ولی واجب الوجود نیست (=حمل شایع) یعنی مفهوم واجب الوجود از مصادیق موجود در ذهن و ممکن الوجود است
واجب الوجود (حمل شایع) واجب الوجود است (= حمل شایع) یعنی مصداق واجب الوجود، مصداق واجب الوجود است.
واجب الوجود ( به حمل شایع) موجود است (= حمل شایع) یعنی مصداق واجب الوجود موجود است. تنبیه:
صغرا: مصداق واجب الوجود در خارج یا موجود است و یا معدوم است (بدیهی است چون از موارد اجتماع نقیضین است)

کبرا: مصداق واجب الوجود محال است معدوم باشد

نتیجه: مصداق واجب الوجود در خارج موجود است.

بیان کبرا:

چنانکه مفهوم ممتنع الوجود میگوید مصداق من محال است در خارج موجود شود؛ و مفهوم ممکن الوجود میگوید مصداق من میتواند موجود شود؛ مفهوم واجب الوجود هم میگوید مصداق من موجود است. مثل قضیه «اجتماع نقیضین محال است» که تصور موضوع؛ یعنی «مصداق اجتماع نقیضین» کفایت میکند برای محمول یعنی «محال است در خارج موجود شود». مصداق اجتماع نقیضین نه ممکن است و نه واجب بلکه ممتنع است. تصور مفهوم اجتماع و ارتفاع نقیضین کفایت می کند که مصداقش در خارج موجود نباشد بنابر این تصور مفهوم واجب الوجود هم کفایت میکند که باید مصداقش در خارج موجود باشد.

برهان آیه الله اصفهانی:
اگر مصداق و مطابق واجب الوجود موجود نباشد یا ممتنع بالذات است یا ممتنع بالغیر

واجب الوجود ممتنع بالذات نیست؛ ‌زیرا طبیعت واجب الوجود آن است که ممتنع الوجود نباشد؛‌ به تعبر دیگر اگر ممتنع الوجود باشد عنوان واجب الوجود بر آن منطبق نخواهد شد.

واجب الوجود ممتنع بالغیر نیست؛ زیرا فرض این است که واجب الوجود است و محتاج به علت نیست و اگر محتاج به علت باشد در این صورت واجب الوجود بر آن صادق نخواهد بود.[۱]

برهان آیه الله نخودکی
اگر واجب الوجود موجود نباشد معدوم خواهد بود؛‌

اگر واجب الوجود معدوم باشد یا معدوم بالذات است یا بالغیر

واجب الوجود معدوم بالذات نیست‌؛ زیرا واجب الوجود یعنی آنکه وجودش بالذات است،‌ بنابراین اگر واجب الوجود معدوم باشد خلف است؛ به تعبیر دیگر مفهوم و عنوان واجب بر آن منطبق نخواهد بود.

واجب الوجود معدوم بالغیر نیست؛ زیرا لازمه ی معدوم بالغیر بودن این است که واجب ممکن الوجود شود و خلاف فرض است.[۲]

[۱] – تحفه الحکیم،‌ص۷۱

[۲] – نشان از بی نشانها، ص۱۶۶